از اسلام گرایی تا پسا اسلام گرایی قسمت دوم
نویسنده: مهرالدین مشید نویسنده: مهرالدین مشید

 

تحولات سریع جهانی افکار بسیاری اسلام گرا ها را دگرگون نموده تا برداشت های شان را از اسلام تازه به تازه تجدید نمایند. چنانچه شماری اسلام گرایان برای تاسیس و موفقیت های بیشتر به "دولت مدنی" اشاره کرده اند. به باور آنان بدون نیروهای مدنی ممکن نیست تا یک جامعۀ مدنی و پیشرفته را بوجود آورد و برای داشتن نیروهای جامعه مدنی  «تعلیم و تربیت» صحیح، قوی، مدرن و فراگیر لازم است.  مشارکت سیستم آموزشی جنبش «فتح‌الله گولن» (5)در تربیت نسل جدید مسلمانان ترکیه که عصای دست دولت اسلامگرای اردوغان شده‌اند، از نمونه های بارز جنبش مدنی برای تاسیس دولت مدنی است. عوامل زیاد داخلی و خارجی در کشور های اسلامی و در سطح جهانی سبب شد تا حرکت های اسلامی به بازنگری تازه  درتعالیم اسلامی رو آورند تا به منهج فکری درست، واقعی، پاسخگو و مسؤول دست یاب شوند . 

شکست جهادی های افغانستان و ظهور جنبش طالبان به حمایت القاعده به مثابۀ بزرگترین رخداد در جهان بعد از جنگ سرد در بازنگری های فکری جنبش ها و روشنفکران اسلامی تاثیرات جدی تر گذاشت و جنبش ها و روشنفکران مسلمان را به بازنگری جدی در رویکرد های فکری و مبارزات سیاسی شان نمود.  از این رو حنبش ها و روشنفکران  اسلامی در سراسر جهان تب و تاب تازۀ فکری را به تجربه گرفته اند. از همین رو است که امروز جنبش ها و روشنفکران اسلامی در سراسر جهان در آستانۀ بک آزمایش تازه به سر می برند که بصورت کل نشاندهندۀ نوعی پاسخ عقلانی تر به رخداد های جاری و دستیابی به راۀ حل های واقعی دشواری های جامعه های شان است . این حرکت تنها به ترکیه، تونس و مصر محدود نمانده؛ بلکه کم کم دارد، موج آن گسترده تر می گردد و منجر به شور و شعف تازه در میان جریان ها و روشنفکران اسلامی در کشور های خلیج، افریقا، آسیا، امریکا و اروپا گردیده است.

تردیدی وجود ندارد که این جریان جدید تبعاتی را در کشور های اسلامی و غیر اسلامی به دنبال دارد . این که اردوغان نگاه جدیدی نسبت به مرجعیت اسلام و ساختار سکولاریسم دارد، نوعی تعامل با سیکلولریزم  را بجای تقابل با آن در پیش گرفته و  هدف از آن را ایجاد  اصلاحات و توسعۀ افتاصادی عنوان کرده است. بعید نیست که برای شماری گروه ها و اشخاصی غیر قابل قبول باشد و یا اظهارات مرسی (6) که اعلام کرد که :در دوران ریاست جمهوری من هیچ کس به خاطر اعتقادات شخصی و آزادی بیان زندانی نخواهد شد. وی تاکید کرد که هرکس حق دارد، از من انتقاد کند و اگر در این خصوص اقدامات قانونی توسط برخی صورت گرفته است . این مسآله به شخص من مربوط نیست؛ بلکه به دادستانی کل ودستگاۀ قصایی مصر ارتباط دارد. وی ادامه داد، هرگز امکان ندارد کسی به خاطر اعتقادات یا انتقاد مورد بدرفتاری قرار بگیرد .و زندانی کردن افراد به دلیل فعالیت های سیاسی در دورۀ من اتفاق نخواهد افتاد . وی علاوه کرد که دستگاۀ قضایی مصربه شکایت ها غلیۀ خبرنگاران به اتهام اهانت به رییس جمهور دررسانه ها ی مختلف از جمله روزنامه ها وشبکه های خبر و ماهواره یی رسیده گی میکند و این امر یک مسآلۀ کاملا قضایی است؛ چرا که چنین اقداماتی نگرانی هایی را در بارۀ آیندۀ آزادی رسانه ها و نگاه داشتن حد و مرز ها در کشور ایجاد کرده است. احاله کردن تحریک کردن دوسیه های خبرنگاران بوسیلۀ اداره های قضایی مصر؛ البته با توجه به شرایط کنونی مصر صورت گرفته است و از سویی هم آزادی به معنای هرچه خواستن انجام دادن نیست؛ بلکه آزادی معنای استفادۀ سالم از آزادی و ضررنرسانیدن به ازادی دیگران است. اداره های قضایی در دموکراتیک ترین کمشورهای جهان خود را مکلف به حفظ نظم و رعایت قانونمداری آزادی ها میدانند. این بدان معنا نیست که چنین کشور ها به حق آزادی ها خوب پرداخته اند؛ بلکه به عکس زیر نام حمایت از دموکراسی و آزادی، بسیاری آزادی های واقعی پیروان شماری مذاهب زیر سوال رفته است. به گونۀ مثال هتک حرمت به پیامبر اسلام یا وضع ممنوعیت شدید رفع حجاب در کشور هایی مانند هالند و فرانسه گواۀ روشنی بر عدول از ارزش های واقعی دموکراسی است که جلو آزادی های شماری را برای گزینش نوع زنده گی گرفته و یا زمینه های منفی اسفاده از آزادی بیان را فراهم گردانیده است.

اما هرجه باشد، پسا اسلام گرایی شاید عقلانی ترین روش حکومت داری و جریان فکری باشد که جنبش ها و روشنفکران اسلامی اکنون به آن رسیده اند؛ زیرا این جریان زمینه های ساختن یک نظام واقعی را در یک جامعۀ اسلامی فراهم می کند. ممکن در دنیای معاصر گزیده ترین بدیل برای رسیدن  به یک نظام اسلامی باشد که جنبش ها و روشنفکران اسلامی اکنون به آن رسیده اند تا بالاخره بتواند زمینه را برای ایجاد یک نظام اسلامی در شرایط دشوار کنونی هموارتر بگرداند. پسا اسلام گرایی روش خاص فکری و حکومت داری نیست که جریان های اسلامی بصورت دربست خود را تابع آن بشمارند . پذیرش آن را به معنای اطاعت چشم بسته از ان تلقی کنند. این جریان و روش در واقع ابعاد عملی داشته و برای جریان های فکری و جنبش های اسلامی فرصت میدهد که تحربه های گذشته را با تجربه های جدید درهم آمیزند و با دست یابی به نجارت تازه تر راۀ  وروش جدیدتری را به تجربه بگیرند. دورۀ فکری پسا اسلام گرایی در اصل بدرود گفتن به روش های فکری قشری و تعبیر های دگم از قرآن و سنت است که به جای بردن جوامع اسلامی به شاه راۀ توسعه و ترقی، آنان را به سوی قهقرا و انحطاط فکری و عقب مانی های خطرناک سیاسی و  اقتصادی سوق میدهد.

پسا اسلام گرایی بعد از شکست اسلام سیاسی  بعد از دهۀ نود قرن بیستم حرکت تازه یی است که از سینۀ خونین اسلام گرایی های افراطی با شعار های تاسیس حکومت صد در صد اسلامی عبور کرده و اکنون راهی را می  پیماید که با هیاهو برانگیزی ها سر سازش نداشته و در قلب نظام های به ظاهر آشتی ناپذیر با اسلام آرام آرام کوه و کتل های دشوار را خاموشانه گاه با تانی و گاهی هم بی باک طی می نماید. هنور هم که هنوز است، اسلام گرایان دشواری های زیادی را در پیش رو دارند و این که آیا در بستر حرکت تازه زیر عنوان " پسا اسلام گرایی" به کعبۀ مراد خواهند رسید یا خیر. هرچه باشد، جنبش جدید بحیث یک بدیل تازه شاید منطقی ترین پاسخ به دشواری های فقهی و تفسیری اسلام گرایان باشد که بتواند جادۀ ناهموار کنونی را بر روی شان پیمودنی بگرداند.  این اولین و آخرین گزینه هم نیست . گزینۀ جدید برخاسته از تجارب چندی دهۀ گذشته بوده که در هاون تجارب بعدی آبدیده تر خواهد شد . این که از آزمون های تازه بدر می شود یا خیر؛ اما باز هم نشان دهندۀ یک تحرک تازه در میان روشنفکران و جنبش های اسلامی بوده که ظرفیت های آنان را برای ساختن یک نظام انسانی و اسلامی به نمایش می گذارد؛ نه تنها نمایش یک ظرفیت؛ بلکه توانایی ها و دست و پنجه نرم کردن های اسلام را با دشواری های مختلف و آماده گی اش را برای مبارزه و ساختن های جدید نیز به نمایش میگذارد. این حرکت و تلاس تا زمانی ادامه پیدا خواهد کرد بزرگ تا انسان دریابد که از کجا آمده است وهدف از این آمدن چیست و بجایی برسد که بالاخره  در یک جامعۀ ایده آل آرزو های خویش را بشگفته و شگوفا به تماشا بنشیند.  این رویای مولانای بزرگ به حقیقت بنشیند که یک عمر در هوای آن جان داد و با این زمزمه های جاودانه جان را برای جان آفرین خویش مستان و غلتان و رقصان و پایکوبان سپرد .

از کجا آمده‌ام و آمدنم بهر چه بود/ به کجا می روم آخر ننمایی وطنم.

بعید نیست که با ساختن چنین جامعه یی روح مولانای روم هم از تماشای وطن رویایی اش شاد و فروزان گردد.

در نتیجه اسلام گرایی به گونه یی آماج عقلانیت نابالغ گردید . این سبب شد تا شناخت و قرائت های دینی نیم بند و خام از آب بیرون بدر آید . در اسلام گرایی چنان افراط صورت گرفت که اسلام گرایی خود اسلام را به قربانی گرفت. در واقع اسلام گرایی به ابزار اسلام زدایی مبدل شد . دلیل اصلی آن عدم توجه به  بنیاد های مرجعیت در اسلام مانند توحید، عدالت، آزادی و آگاهی بود . بی التفاطی و بی مهری به این اصول و چسپیدن به فروعات سبب نوعی افراطیت گردید. افراطیتی که چماق آن تکفیر و شعار اش حکومت صد در صد اسلامی بود . در حالیکه این اسلام گرایی توانایی ها و ظرفیت های واقعی اسلام را به چالش کشید، به گونه یی عقیم گردانید و از نیروی هم آمیزی آن کاست . در نتیجه از میزان تعامل جنبش های اسلامی با نظام های سیکولر و نظام های دیگر فروکاست. در حالیکه تعامل اسلام با سیکولریزم قدرتمندی اسلام را به نمایش می گذارد؛ زیرا در رویارویی حق و باطل، پیروزی حق حتمی است .

روشنفکران و جنبش های اسلامی زمانی متوجه  این نقطه شدند که با فرهنگ غرب و ارزش های دموکراسی آن متوجه شدند تا بالاخره پس از شکست های فراوان بالاخره متوجه شدند که اسلام توانایی های خوبی برای تعامل با نظام هایی چون سیکولر دارد. این نیرومندی زمانی ظاهر می گردد که در معرض تعامل قرار بگیرد. در این حال بصورت قطع از بتۀ آزمایش پیروز بدر می آید. اسلام در چنین تعاملی نه تنها به کمال مطلوب میرسد و توحید، عدالت، آزادی و آگاهی در جامعه به بار و برگ می نشینند. از همین رو بود که اردوغان تعامل اسلام را سیکولریزم برخلاف نظر استادش اربکان که مخالف اقتصاد غرب بود، به منصۀ اجرا گذاشت و دراین راه هم توفیق شایانی یافته است. تجربۀ او به مثابۀ چراغی بر فراز روشنفکران و جنبش های اسلامی پرتوافگنی دارد.

گفتنی است  که اسلام گرایی برمیگردد به دوران مدرنیسم در اروپا و پسا اسلام گرایی تعلق پیدا میکند با پسامدرنیسم ؛ اما با تفاوت این که مدرنیسم دوران بازگشت عقل به عرصۀ زنده گی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است . عقل گرایی مدرنیسم بر اسلام گرایی هم تاثیر گذار بوده است که عقل در این دوره به شکل عقلانیت دینی تبارز کرد که هرگز توانایی و فرصت جدایی از دین را به گونۀ سفت و محکم با دین گره خورده بود، نیافت؛ البته جدایی بدین معنا که عقل هرچه در توان داشت، خیلی مخلصانه آن را در کاسۀ دین دین نهاد که به تعبیری در اخلاصمندی خود نسبت به دین راۀ افراط  پیمود که حتا به بهای ضعف دین تمام شد. در نتیجه عقل استقلالیت خود را از دست داد و اسیر پیش داوری های ناشیانۀ دینی گردید. این پیشداوری ها نه تنها بر دین؛ بلکه برعقل هم ضربه وارد کرد.  عقل اسلام گرایی در خدمت ایده ئولوژی قرار گرفت و جهان را بصورت کامل ایده ئولوژیک نگاه کرد. در نتیجه عقل به گونۀ شگفت آوری در جنبرۀ ایده ئولوژی قرار گرفت و هرآنچه در توان داشت، ایده ئولوژیک اندیشید. در حالیکه رفتن هر پدیدۀ فکری به اسارت ایده ئولوژی نه تنها از گسترده گی افق نگاه های آن نسبت به انسان، جامعه، تاریخ و هستی می کاهد؛ بلکه با به تحلیل گرفتن جهان با نگاۀ ایده ئولوژیک، جهان کوچکتر از آن می گردد که خداوند در قرآن با عنوان کردین "در مورد خلقت آسمان ها و زمین بیندیشید"، جهان راخیلی بزرگتر از آن خوانده است که ایده ئولوژی در کام سیطره جویانۀ خود، محدودش می گرداند؛ از همین رو دین به مراتب فربه تر از آن است که در اسارت ایده ئولوژی درآید؛ زیرا ایده ئولوژی هر از گاهی نسبت به انسان ، تاریخ و جهان قشری، جناحی، دلیل برانداز و سوال زدا نگاه کرده و به گونه یی حیرت زدایی میکند . در حالیکه دین ویژه گی هایی حیرت افگنانه دارد ونه خصوصیت حیرت زدایانه . آشتی ناپذیری ایده ئولوژی را به نیروی سازش ناپذیر با سایر ایده ئولوژی ها، فرهنگ، مکتب های فکری و ادیان دیگر قرار میدهد . از این رو ایده ئولوژی آنقدر متمایل به ایجاد دگرگونی و انقلاب است که از توانایی های کمتری برای سازنده برخوردار است . این سبب می شود که ایده لوژی در هنگام استقرار  از کارایی های لازم برای ساختن و پرداختن عاجز است؛ زیرا ایده ئولوژی هر از گاهی تمایل به انقلاب دارد و از این رو هر آن به مقاومت های پیهم رو به رو میگردد. از این رو در زمان استقرار نه تنها توانایی سازنده گی ندارد؛ بلکه پرخاشگر هم باقی می ماند.

در حالیکه عقل در اروپا به استقلال کامل از دین رسید، حتا بر آن سیطره حاصل نمود و بر آن فرمان راند. عقل در اروپا توانست تا بر حاکمیت کلیسای مغرور سلطه حاصل کند این  استقلالیت سبب شد تا به قول مولانای روم " توانانیی های عقل در پای استدلال چوبین گردد." عقل برای رهایی از زندان چوبین استدلال سر به عصیان نهاد تا آنکه با شمشیر انتقاد رو به رو گردید و جایش را به عقل انتقادی خالی نمود؛ اما عقل در سیمای پسااسلام گرایی به گونۀ دیگری متحول گردید. این عقل عزم جدایی و کسب استقلال از دین را نموده است که این به معنای بریدن از دین نیست؛ بلکه هدفش تقویت دین در راستای تعامل با نظام ها وفرهنگ های مختلف است . همین ویژه گی تفاوت فاحش عقل اسلام گرایی و عقل پسا اسلام گرایی  در اسلام است .

این عقل به عکس عقل مدرنیسم تمایل جدی و صادقانه برای خدمتگذاری برای دین را دارد؛  اما خدمتی عاقلان وآگاهانه که دین را از آسیب پذیری های پیهم رها می سازد و هراس دین را از تعامل با سیکولریسم ، لیبرالیسم و غیره کاهش میدهد تا بالاخره چنان تقلیل خواهد داد که حتا به صفر تقرب خواهد کرد. در عین زمان از هراس دینداران هم برای آمیزش با نظام ها و فرهنگ ها خواهد کاست و شماری را هم وادار به کنارگذاری دغدغه هایی پایان ناپذیر شان در این زمینه خواهد نمود. این در صورتی ممکن است که عقل از خط سرخ عبور کند و با نبوغ عقلانیت برسد و بخش عظیمی از عقل بالقوه به عقل بالفعل مبدل گردد.  تا جایی که پرده های جهل یکی پی دیگری از میان برخیزد و عقل انسانی به مقامی گام بردارد که به قول مولانای روم:" آنچه اندر وهم ناید آن شود" این عقل نورانی هرچند حیرت زا و حیرت افگن  است و در ضمن بحیث نیروی حیرت شکن هم می تواند، عمل کند. این عقل ظرفیت آمیزش و تعامل با سیکولریسم ، لیبرالیسم و فرهنگ های گونه گون را داشته و بالاخره چنان به هم آمیزند که هر دو با دین چنان درآمیزند و تفاوت ها  از میان برخاسته و تضاد ها در فصل دیگری به صف آرایی های عاقلانه تر بپردازند .

 

 


January 20th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي